همایون عیدی بزرگ پروردگار

قند عسلم  امروز هم هوا خیلی خوب بود و ما رفتیم گردش. اول بردمت پارک نیکمرام. بعدشم گفتم یه تنوعی به گردشمون بدم و ببرمت پارک کسمایی. خلاصه اینکه واسه اولین بار تاب نشوندمت.  الهی مامان بمیره واسه قند عسل و ذوق کردنش ...

گل پسر مامانی  امروز بعد اینکه دو نفری رفتیم به گردش حدود 3 ساعته و کلی خوش گذروندیم تو مسیر برگشت به خونه با بابایی هماهنگ کردیم و دیدیمش.  خدا خیرش بده دیگه نا نداشتم  خلاصه اومدیم خونه و بعد صرف شام و مرتب شدن اوضاع دیدم که صدای خنده های هیجان انگیزی ازت به گوش میرسه.  سرمو بلند کردم و دیدم توی قند عسل رو پاهات سرپایی و هی میشینی و هی بدون کمک گرفتن از جایی بلند میشی.  انقدر هیجان زده بودی که من و بابایی رو هم به وجد آوردی. سریع دست به گوشی شدم و عکستو گرفتم.   حالا این بماند.  دقایقی بعد دیدم پیدات نیست.  دنبالت گشتم و تو اتاق خواب پیدات کردم.  میدونی کجا بودی؟  بالای تخت خواب...

قند عسل الهی دوماد بشی من قربون اون تیپ قشنگت برم  ...

قند عسلکم امروز با دقت به چرخش لباسا تو لباسشویی دقت کردی. بعدشم رفتی جلو ببینی ماجرااز چه قراره  ...

پسر نازم گل همیشه بهارم  امروز کلی ذوق کردم بابت این هدیه زیبا  ممنونم عزیزم  نوشته کارتش از زبون بابایی بود. بابا توضیح دادن که گل رز قرمز از جانب ایشونه اون یکی از جانب شما.  پسرم تو خودت گلی و بهترین هدیه...  ...

⬆ساعاتی پیش خونه پدر بزرگ...  هر وقت خودت جریان این عکسو ازم پرسیدی  برات توضیح میدم...  ...

همایون جونم  بالاخره هوا خوب شد و من به قولم وفا کردم و از خونه آوردمت بیرون  با دقت بچه ها رو زیر نظر داشتی  ...

قندی من  بارها این صحنه اتفاق میفته و من از دیدنش ذوق مرگ میشم ولی امروز رسانه ایش کردم  ...

قند عسلم اینقدر شیطونی کردی که یهویی اینطوری خوابت برد ...

قند عسلکم  پنجم فروردین واکسن یک سالگی رو زدی و به بهانه اون واکسن تب کردی اما داستان به همینجا ختم نشد و تا امروز درگیر تب و آبریزش و سرفه بودی  چندین بار هم بردیمت دکتر.  خداروشکر امروز وضعیتت ثابت شد و من و بابایی کلی ذوق کردیم.  ⬆دیروز...  کلینیک کودکان گیل  ...